به وبلاگ من خوش امدید
"زنــــــــــــدگــــــی را مـــــــی خواهــــــــــــم بخـــــــــــــاطر تـو"
خداوندا چه تلخســـــــــت این جدائـــــــــــی
جدائــــــــی درد و رنــــــــــــج و بی وفائــــــــی
چه تلخســــت این شــــــــراب بی وفائــــــــــی
همـــــه باشـــــد گنـاه اشــــنائــــــــی
نویــــــســـم نـــــامه ای بر کاغــــــــذ زرد
که هجــــــــران جدائــــــــی رنــــگ ما را ایـــــــن
"چنــــــیـــــن کــــــــــرد"
دست من با موس تو چنگ میزند
چنگ دردونیای و الم میزند
باز امشبم غرق در افسون شدم
دست کشیدم بر سرش مجنون شدم
عشق در این دنیا مجازی میشود
عشق بازی هم خیالی میشود
لب نهادن بر لبش ماشینی است
دست بردن بر تنش رویایی است
می نویسم بر تن رایانه ام ، من زنده ام
غرق بر جادوی تو من خفته ام
خفته ام تا سحر و جادویم کنی
مست از ان دنیای بی روحم کنی
من از ان دنیا به عالم میرسم
تو نباشی من به ماتم میرسم
با هم دست من و جادوی تو
باز بیمارم من و داروی تو...
کاش میشد تا تورامعنا کنم
سردر گوشت چنان نجوا کنم
عشق عالم تابه من دیگرتویی
ماه من مهتاب من دیگر تویی
پس چرابامن چونین قهر میکنی
عشق من بانازمن لج میکنی
تابه کی در قصر ازار منی
من تورا خواهم تویی زار از منی
نازنین در قصر ازارم مباش
شیشه هستم یار من سنگم مباش...
کاش میشد درد و هنجاری نبود
بار الهی کاش پریشانی نبود
تا نباشد این همه اشفتگی
تا نباشد چشم درخون خفته ای
میگذاشتم سر به دیواری صدا
میشنیدم هر شب این من ناله ها
ان صدای هق هق و اشک غمش
این سکوت سردو سنگین را شکست
باز هم لب را گشود با ناله اش
ای خدا کو جان من جانانه اش
چشم نابینا شد از این دوری اش
تا به که باید کنم ، صبوری یش
من ز هجرانش چو برگی زرد شدم
غنچه ای بودم چنین پر پر شدم
کاش در این دنیا تو بودی دلبرم
کاش میخواستی تو باش در برم
بی تو من رنج و غم و تنهاییم
ناله ای در کوچه شیروانیم...